کد مطلب:166445 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

پیرو علی همراه ابن زیاد
در همین روزها شریك بن اعور كه از همراهان عبیدالله بود، و پیش از رسیدن به كوفه از اسب به زمین افتاده و سخت بیمار شده بود، به كوفه رسید و به خانه هانی بن عروه وارد شد.

شریك كه از شیعیان علی (ع) به شمار می آمد و سخنان او با معاویه در جنگ صفین مشهور است، گویا به اصرار عبیدالله، با وی همراه شده، اما بدنبال بهانه ای بود كه از او جدا شود، تا آنكه خویش را از اسب به زمین افكند. و بدینوسیله از همراهی با عبیدالله سرباز زد.

برخی گفته اند: شریك با این كار خویش قصد داشته حركت عبیدالله را متوقف سازد تا امام حسین (ع) پیش از او به كوفه برسد، اما عبیدالله اعتنایی به این پیشامد نكرده و با شتاب خود را به كوفه رسانیده است.

به هر حال، شریك پس از ورود به خانه هانی بن عروه در كوفه، دریافت كه مسلم بن عقیل نیز در آنجا بسر می برد. از اینرو هانی را بر پشتیبانی از مسلم تحریص نمود.

بیماری شریك، بیشتر شد، و عبیدالله از ورود و رنجوری او آگاه گردید. پس پیغام داد كه شب به دیدار شریك خواهد آمد.

شریك موقع را مناسب دانست و رو به مسلم كرد و گفت:

امشب این مرد بدكردار به نزد من می آید، چون بر زمین نشست بیرون بیا و او را بكش، آنگاه به قصر امارت برو كه كسی از تو جلوگیری نخواهد كرد، اگر من بهبودی یافتم به بصره خواهم رفت و اوضاع آنجا را برای تو روبراه می كنم ولی مبادا كه او، از چنگ تو بیرون رود.


چون شام فرا رسید و عبیدالله به دیدار شریك آمد،هانی به مسلم گفت: من دوست ندارم كه او در خانه من كشته شود زیرا آن را عملی ناروا می دانم.

هنگامی كه عبیدالله بر بستر شریك حاضر شد از او پرسید: بیماری تو چیست و از كی آغاز شده است؟

چون گفتگو به درازا كشید، شریك دید كسی بیرون نمی آید ترسید كه فرصت از دست برود و شكار از تیررس دور شود، از اینرو اشعاری را زمزمه كرد كه مضمون آن چنین بود:

همانگونه پاسخ سلام كننده را بی درنگ می دهی، از جام مرگ به او بنوشان و...

شریك دو یا سه بار این اشعار را تكرار كرد ولی خبر نشد.

عبیدالله كه از پشت پرده آگاهی نداشت، گفت: انگار هذیان می گوید!

هانی گفت: آری از پیش غروب آفتاب همینگونه است. از اینرو عبیدالله او را به حال خود واگذاشت و رفت.

آنگاه مسلم از پس پرده بیرون آمد. شریك از او پرسید چرا وی را نكشتی، مسلم پاسخ داد: به دو دلیل، یكی آنكه هانی دوست نداشت این قتل در خانه او واقع شود و دیگر آنكه بنا بر حدیثی كه از پیامبر نقل شده: ایمان، مانع از كشتن ناگهانی است و شخص مؤمن كسی را غافلگیر نمی كند؟! [1] .

هانی گفت: اما اگر وی را می كشتی فاجر و فریبكاری را كشته بودی! هر چند كه دوست نداشتم وی در خانه من كشته شود. [2] گر چه این گفته هانی درست بود و عبیدالله زشتكار و بدكردار، پایبند به دین نبود و از مصادیق مؤمن به شمار نمی آمد، اما توجه به مسلم به امور اخلاقی و شرعی، پرارج و درس آموز است. و به راستی به جز كراهت میزبان بر قتل مهمان و ناخوشایند داشتن


حمله ناگهانی به حریف، چه عامل دیگری مسلم را از این عمل باز می داشت؟

شریك پس از سه روز درگذشت و عبیدالله بر او نماز خواند و چون فهمید كه در توطئه قتل وی دست داشته گفت:

بخدا سوگند! هرگز بر جنازه هیچ عراقی دیگری نماز نخواهم گزارد. و اگر گور پدرم زیاد در میان ایشان نبود، جنازه شریك را از قبر بیرون می آوردم.

[3] .


[1] طبري، ج 5، ص 363، تجارب الامم، ج 2، ص 44 و 45.

[2] طبري، ج 5، ص 363.

[3] منبع پيشين.